یه تفال حسابی به حافظ گرفتم!

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم
بکام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بد گویان میان انجمن دارم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد و چمن دارم
گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند
بحمد الله و المنه بتی شکر شکن دارم
سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه ولی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده برهم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
چو در گلزار اقبالش  خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
به رندی شهر شد حافظ میان همدمان لیکن
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

سلام

آنکس که بداند و بداند که بداند                   گوی طبق از  گنبد  مینا  بستاند
آنکس که بداند و نداند که بداند                   بیدار نمائید   که  در  خواب نماند 
آنکس که نداند و بداند که نداند                   بار خر  خویش را به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند                    در  جهل  مرکب  ابدالدهر  بماند

کنکور لعنتی کاردانی به کارشناسی

سلام . اعصابم خورد شده. اینهمه درس خوندیم حالا که دفتر چه ها اومده یکسری از درسها رو الکی الکی حذف کردند و یک سری درس هم اضافه کردند. خاک بر سرشون کنند. حالم رو حسابی گرفتند. اصلا یه جورایی سرد شدم.

وای زلزله!!!!!

سلام . یه مدت نبودم.
آقا اینجا (تهران)‌چه زلزله ای اومد! خفن!!!!!!!!
من یعنی داشتم درس می خوندم! یه دفعه زمین لرزید. اصلا انگار داره کل خونه به صدا در می آد. اول نتونستم از پشت میز بلند بشم اما بعد سریع رفتم به هال که دیدم همه نگرانند. خلاصه زلزله که تموم شد بچه ها خواستند برند اکباتان چون می گفتند که اونجا تا ۸ ریشتر مقاومه.
من هم رفتم قم!!!!!!!!
الان هم اهوازم دیروز اومد . البته با بدبختی.
ساعت ۱۲ شب رفتم آزادی با ولوو رفتم همدان . از اونجا هم با پژو رفتم ملایر. از اونجا با سواری رفتم تا بروجرد. یه ۲ -۳ ساعتی بروجرد منتظر ماشین بودم تا بالاخره ساعت ۱۱ ظهر با پژو اومدم اینجا(اهواز). البته یعنی از زلزله فرار کرده بودم که خطر این سفر فکر کنم از زلزله بیشتر بود چون یه بار تو تنگه فنی نزدیک بود تصادف کنیم. و یه بار هم ۵ کیلومتری اندیمشک که اینبار تصادف کردیم با یه تریلی. ماشینمون داغون شد  و کلی معطل شدیم.  اما هیچکدوممون صدمه ندیدیم.
راستی یه آشنایی داریم تو زلزله نگاری تهران. اون گفته که شاید تا شنبه زلزله ی خفنی تو ی تهران و قم و قزوین بیاد. برای همین هم من زدم به کتابهام و اومدم اهواز. شنبه ۱شنبه هم دوباره بر می گردم تهران.
راستی اگه شهرستان کسی رو دارید این ۲ -۳ روزه رو برید شهرستان!!!
فعلا بای

میلتون



اینک که برای ما هر امیدی به نومیدی مبدل گشته است،
خداوندگار را نگر که بجای ما فرشتگان مطرود و دربدر شده دل به مسرتی تازه خوش کرده و به آفریدن آدمی پرداخته و بخاطر وی جهانی تازه آفریده است!
پس ای امید بدرود باش و ای ترس تو نیز مرا ترک کن و ای پشیمانی از من دوری گزین!
در من که سرچشمه خوبی خشکیده است تو ای بدی و پلیدی بجای خوبی و خیر جایگزین باش.
زیرا چون تو با منی قلمرو آفرینش را با یزدان دو بخش خواهم کرد. و من بر نیمی از آن فرمانروایی خواهم داشت.
شاید از آن نیم که خاص پروردگار است بخشی نیز بهره من گردد.
چنانکه خواهد شد و دیری نمی پاید که این جهان نو،‌و این آدمیان بر تسلط من آگاهی خواهند یافت.

                                                          منظومه چهارم گفتگوی شیطان
                                                                    بهشت گمشده